Tuesday, November 30, 2004
آره ... می شه .. ولی آیا واقعا منصفانه است ؟...اگه نیست همون کاری رو بکن که اگه نمی شد انجام می دادی
اینقدر سر آدم رو با اطلاعات و داده ها شلوغ می کنن که دیگه وقت و رمقی برای فکر کردن و احیانا کشف یا اختراع کردن چیزهای جدید باقی نمی مونه !... نتیجه چیه ؟... حافظه ی قوی ... قدرت تحلیل متوسط ... و خلاقیت ناچیز ! ... آیا واقعا هدف و مقصود همین بوده؟
Tuesday, November 23, 2004
My New Discovery !
دوست ندارم عکس العمل دیگران روی رفتار و اعمالم تاثیر بذاره ... شاید این یکی از دلایلی است که بیشترمواقع تنهایی رو ترجیح می دم
Wednesday, November 17, 2004
من و مریم
من و مریم از اون اولش با هم بودیم ... اون تا مدت ها خواب بود و فقط گاهی از خواب بیدار می شد و ابراز وجود می کرد ... ولی نمی دونم چی شد این دفعه ی آخرکه بیدار شد دیگه نخوابید ! ...حالا نه خودش می خوابه نه میذاره من بخوابم
Sunday, November 14, 2004
Silence
نمی فهمم چرا وقتی چند نفر کنار هم می شینن خودشون رو موظف می دونن که حرف بزنن ... انگار هیچ راه دیگه ای برای ارتباط بر قرار کردن نیست
Thursday, November 11, 2004
Monday, November 08, 2004
Struggle within !
تا حالا شده با خودت درگیر شی؟...اگه دلت چیزی بخواد که به نظر غیر منطقی می یاد چی کار می کنی؟... می دونم جواب سوالم به خیلی چیز های دیگه بستگی داره ...ولی هر تصمیمی که بگیری آخرش هم خوشحالی هم ناراحت ...این برای من احساسی ست عجیب ولی آشنا ! ... یه چیزی بین شکست و بیروزی
Friday, November 05, 2004
تضا د
با اینکه با تمام وجود خواستار هیجان هستم بیشتر مواقع ترجیح می دم با خودم خلوت کنم ویه جورایی از تنهایی خوشم میاد ! ...وقتی تنهام در عین نیازمند بودن به هیجان احساس استقلال میکنم ! ... تضاد رو می بینی؟
Thursday, November 04, 2004
اشتباه
هیچ انسانی از اشتباه کردن مصون نیست . این جمله ای است که همگی بارها شنیدیم و بکار بردیم ... ولی یه نکته ! : اشتباه ها دو دسته هستن اشتباه های جبران بذیر و اشتباه های جبران نا بذیر... همه ی ترس من از اشتباهات دسته ی دومه ... بشیمونی حاصل از این نوع اشتباهات غیر قابل برطرف شدن و مایه ی عذابه