شب زنده داری
باید بخوابم ولی هوس کردم تا صبح بیدار بشینم ... میدونم اگه همین الان هم بخوابم فردا سر کلاس ریاضی نمی تونم چشم هام رو باز نگه دارم ... ولی امشب شب شب زنده داریه !... آره .. امشب از خواب خبری نیست
The default is changed:
NOTE : Ofcourse exceptional situations are NOT treated accordin' to default!
5 Comments:
قبلا فکر می کردم چه خوب می شد اگه می تونستم بیشتر بخوابم ولی جدیدا دوست دارم بیشتر بیدار باشم ... امیدوار کننده است مگه نه؟
امشب هم که شب یلدا ست و بهانه ی خوبی برای یک شب نشینی دیگر !...از این دور هم بودن ها باید حداکثر استفاده را کرد ...متاسفانه معمولا فقط شبها امکان پذیر می شه...البته می دونم الان همشون خوابند ولی وجود هر کدومشون در کنارم آرامش خاصی در من ایجاد می کنه ... الان مقدار این آرامش سه پنجم است که بزودی به یک پنجم کاهش می یابد
این دو روز گذشته خیلی خوشحال بودم ولی نمی دونم چی شد خوشحالیه محو شد هیچی .. یک حال گرفتکی عجیبی جایش را گرفته !... فکر کنم بهتره برم بخوابم ... امیدوارم فردا که از خواب پا می شم روحیه ام خوب باشه ... حالا خودم به درک .. اونایی که باهام ارتباط دارن چه گناهی کردن ؟
از اینکه گفتم خودم به درک بهم برخورد !... از خودم معذرت می خوام ... حالا هم سعی می کنم جبرانش کنم ... امروز یک عالمه برنامه ی خوشحال کننده دارم !... نه مثل اینکه امروز روحیه ام بهتر شده
امشب احساس خوبی نسبت به خودم دارم ... مثل اینکه بالاخره آدم شدم !... ای کاش می شد تا صبح بیدار بشینم ... و این شب را جشن بگیرم
Post a Comment
<< Home